لیلی بنشین خاطره ها را رو کن .لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست بعد از من و جان کندن من نوبت توست
لیلی مگذار از دَمِ خود دود شوم. لیلی مپسند این همه نابود شوم.
لیلی بنشین،سینه و سر آوردم. مجنونم و خونابِ جگر آوردم.
مجنونم و خون در دهنم می رقصد. دستان جنون در دهنم می رقصد.
مجنون تو هستم که فقط گوش کنی. بگذاری ام و باز فراموش کنی.
« علیرضا آذر »
ادامه مطلب
|